سجع مطرف
علم از بهر دین پرودن است نه از بهر دنیا خوردن.
سجع مطرف:پرودن،خوردن
محبت را غایت نیست از بحر آنکه محبوب را نهایت نیست.
سجع مطرف:غایت،نهایت
خبری که دانی دلی بیازارد، تو خاموش تا دیگری بیارد.
سجع مطرف:بیازارد،بیارد
تنی چند متّفق سیاحت بودند و رفیق رنج راحت.
سجع مطرف:سیاحت،راحت
جان پدر! تو نیز اگر بخفتی، به از آن که در پوستین خلق افتی.
سجع مطرف:بخفتی،افتیمُلک بی دین باطل است و دین بی ملک ضایع.
سجع متوازن:باطل،ضایع
آن که از جمال عقل محجوب است، خود به نزدیک اهل بصیرت معذور است.
سجع متوازی:محبوب،معذور
در دیدۀ دشمنان خار و بر روی دوستان خال.
سجع متوازن:خار،خال
فلانی را کرم بی شمار است و هنر بی حساب است.
سجع متوازن:بی شمار و بی حسابکارها به صبر برآید و مستعجل به سر درآید.
سجع متوازی:برآید،درآید
توانگری به هنر است نه به مال و بزرگی به خرد است نه به سال.
سجع متوازی:مال،سال
چه جای ملامت است که در دیدۀ من شایستۀ کرامت است.
سجع متوازی:ملامت،کرامت
صیّاد بیروزی ماهی در دجله نگیرد و ماهی بیاجل در خشک نمیرد.
سجع متوازی:نگیرد،نمیرد
الهی اگر کازنی تلخ است از بوستان است و اگر عبدلله گنه کار از دوستان است.
سجع متوازی:بوستان و دوستان